اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

متفاوت هستم ، احمد یزدانی
با نگاهی ویژه ؛ بینشی انسانی
اهل شعر و واژه ، جمله را میکاوم
گاه صاف و آبی ؛ گاه هم بارانی
جنس من از هجرت ،ره سپردن کارم
عاشق تغییرات ؛ریشه ای ، بنیانی
مثل شمعی روشن ، سوز و سازی دائم
گریه هایم جانکاه ، ضجّه ها پنهانی
ساده ؛ بی پیرایه ،بی گره ؛ بی مشکل
خاطراتی روشن ؛ سختی و آسانی
ایده آلم قُلّه ، رو به آنجا راهی
ظاهرم آرام است ،سینه ام طوفانی
میکنم با شعرم ؛ رو به فردا پرواز
هاله ای از احساس ؛ مثبت و نورانی
عاشقِ زیبائی ، مثل گل ،آزادی
نا امیدی محکوم ، کردمش زندانی .

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفته ای سردار دست خالقم همراه تو» ثبت شده است

منَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا/(23 ، احزاب)

سردار همدانی از فرماندهان عالی رتبه سپاه و جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام حسین(ع) در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب(س)، دیشب (پنجشنبه) در حومه حلب به شهادت رسید.

 

رفته ای سردار ، دست خالقم همراه تو

پاس میدارند یاران خون و اردوگاه تو

همدم پروردگاری ، همنفس با اولیا

خفته در آغوش تو خال لبِ اَنحاحِ تو

تو حبیب ابن مظاهر گونه ای ،ما واله ات

می کند موی تو روشن جایگاه و جاهِ تو

بوده ای در حبس و آزادی کنون از قید تن

با حسین ابن علی(ع) هم باده در درگاه ،تو

مزد خود را تو گرفتی ،مثل همرزمان خود

همّت و چمران و احمد ،میرِ بندرگاه تو

در دفاعِ از حرم دادی تو جان پاک را

صاحبش خود میبرد ، هستی فقط آگاه، تو

در حریمِ کبریائی انتظارت میکشند

مرگِ در بستر همیشه مورد اکراه تو

  • احمد یزدانی