اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

متفاوت هستم ، احمد یزدانی
با نگاهی ویژه ؛ بینشی انسانی
اهل شعر و واژه ، جمله را میکاوم
گاه صاف و آبی ؛ گاه هم بارانی
جنس من از هجرت ،ره سپردن کارم
عاشق تغییرات ؛ریشه ای ، بنیانی
مثل شمعی روشن ، سوز و سازی دائم
گریه هایم جانکاه ، ضجّه ها پنهانی
ساده ؛ بی پیرایه ،بی گره ؛ بی مشکل
خاطراتی روشن ؛ سختی و آسانی
ایده آلم قُلّه ، رو به آنجا راهی
ظاهرم آرام است ،سینه ام طوفانی
میکنم با شعرم ؛ رو به فردا پرواز
هاله ای از احساس ؛ مثبت و نورانی
عاشقِ زیبائی ، مثل گل ،آزادی
نا امیدی محکوم ، کردمش زندانی .

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ملا اسماعیل یزدانی» ثبت شده است

ای پدر ، روحت قرین رحمت پروردگار
گرچه رفتی ، من یقین دارم که جان داری شما
در جهان دیگری ، چشمت بسوی این جهان
سینه ای عاشق و قلبی مهربان داری شما
خاطراتِ چشمهایت خیره میگردد به من
عالمی غم در میان چشم جان داری شما
در نگاهت من تماشا میکنم دلواپسی
خواهش آرامشم در دیدگان داری شما
خفته ای در سینه ی گورت ولی تردید نیست
با دعا خوبی به فرزند ارمغان داری شما
با همه کم لطفی از ما ،تو ولی با مهر خود
خواهش لطف از خداوند جهان داری شما
آفتابِ پشتِ ابری ، میرود ابر سیاه
مثل خورشیدی که نور بیکران داری شما
از خیال رنج فرزندان خود در غُصّه ای
در دلِ جنّت به سر آتشفشان داری شما
تو خدای من که بخشیدی بمن از جان خود
روحِ بخشایشگر از حق در نهان داری شما
حضرت مولا علی پشت و پناهت ای پدر
عشق او داری به سر ،گنج جهان داری شما
در بهشت جاودان روح شما آرام باد
یادِ خود در سینه ی ما جاودان داری شما.
@ahmadyazdany

 

  • احمد یزدانی