اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

متفاوت هستم ، احمد یزدانی
با نگاهی ویژه ؛ بینشی انسانی
اهل شعر و واژه ، جمله را میکاوم
گاه صاف و آبی ؛ گاه هم بارانی
جنس من از هجرت ،ره سپردن کارم
عاشق تغییرات ؛ریشه ای ، بنیانی
مثل شمعی روشن ، سوز و سازی دائم
گریه هایم جانکاه ، ضجّه ها پنهانی
ساده ؛ بی پیرایه ،بی گره ؛ بی مشکل
خاطراتی روشن ؛ سختی و آسانی
ایده آلم قُلّه ، رو به آنجا راهی
ظاهرم آرام است ،سینه ام طوفانی
میکنم با شعرم ؛ رو به فردا پرواز
هاله ای از احساس ؛ مثبت و نورانی
عاشقِ زیبائی ، مثل گل ،آزادی
نا امیدی محکوم ، کردمش زندانی .

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۲۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی


درون نبض زمان چون تپش شود تکثیر

تلاش و کوشش این مردم از صغیر و کبیر

یقین که می رود این روزهای تنهائی

کشیده ما کرونا را به غُل و در زنجیر.

  • احمد یزدانی

از کرونا دلخور و زندانیم

ابر سیاه شب ظلمانیم

خشم فروخورده ای از  روزگار

خون به دل از جهلم و نادانیم

آمده است فصل بهاران ولی ،

من یخ و بوران زمستانیم

از گل و از بزم طبیعت نگو

گمشده در وادی حیرانیم

مثل مسلسل برسد حادثه

سیبل تک لشکر کیهانیم

گر دو سه روزی نشود حمله ای

جشن و خیابان چراغانیم

اسکله ای خسته ، غروبی خفه

ساحل نا امنم و طوفانیم

استرسی دائمی و مستمر

لرزه و پس لرزه ی ویرانیم

حمله نمودم به خودم بی هدف

مثل گل مرده ی شمعدانیم

بارش سیلم و تگرگم گهی

روح هوای بد و بورانیم

بگذر و تنها بگذار و برو

حامل ویروس پشیمانیم

با همه عالم سخن از من بگو

عاشق سرخورده ی ایرانیم .

خانه شده محبسِ جانم ، فقط

دلخوشیم گوشه ی عرفانیم

میشود این شب بشود روز تا

آمده شادی و غزلخوانیم ؟

.

  • احمد یزدانی

می رسد فصل بهار و گرم از آن بازار عشق

رویش از نو میشود آغاز و جان در کار عشق

گرچه اوضاع سخت و ویروس حاکم اوقات ماست

میخورد از ما زمین در پهنه ی پیکار عشق .

  • احمد یزدانی

صبح است با خیال تو ای ماه آینه

خورشید را به سمت تماشا نشسته ام

می سوزم از فراق تو ای نازنین رفیق

مانند کشتی لنگر شکسته ام .

  • احمد یزدانی

عقل اگر بود وطن را غم بن بست نبود

کرونائی که برایش بکند مست نبود

عقل اگر بود همه باهم و همدل بودیم

این مرض مثل شفا یکدل و یکدست نبود

عقل اگر بود نمی رفت کسی در جاده

شخص ویروس چنین غرّه و بدمست نبود

عقل اگر بود جهان وحدت ما را میدید

یک تردّد که خطر دارد و بد هست نبود

عقل اگر بود نبودیم سوار کشتی

و به غرقش هنر و بی هنر همدست نبود

عقل اگر بود یکی بوده همه چون یک مشت

جراتی تا که بماها بزند دست نبود

عقل اگر بود نمی خواند رجز یک ویروس

خوره روح و روان بیشرف و پست نبود

بازهم شکر خدا ، جای تشکّر باقیست

وضع ما بدتر از اینی که کنون هست نبود !

#کوتوال_خندان

  • احمد یزدانی

آمد کرونا به قصد تخریب

ما بوده جلو و او به تعقیب

برگشته و حمله کرده او را

چاقو زده خورده مثل یک سیب

🤪#کوتوال_خندان

  • احمد یزدانی

آمد کرونا ز سوی شیطان

تا حمله کند به جمع خوبان

وقتی که تمیزی وطن دید

ترسید و فرار کرد از ایران

#کوتوال_خندان

🤪💐❤️👌🕷🤪

  • احمد یزدانی

خیال شهر ناراحت ، گذرها سرد و مسدود است

اجاق سینه پر آتش و خانه مملو از دود است

زبان نیشدار دشمنان در چندشش غرق است

سخن گفتن به پچ پچ گفتگوها بغض آلود است

نگاه شهر غرق بیکسی ، کس ها گرفتارند

بجز غم مردم از حسرت سرشکی را نمی بارند

خبر آبستن ترساندن است و دیرها زود است

غم چشم عزیزان بر عزیزان دردآلود است

زمان مرگ و میر دسته جمعی زنده شد از نو

همه ترسیده مخفی کرده او از من و من از تو

پرستاران و دکترها به استقبال مرگ خود

نگاه خانواده بر عزیزانش غم آلود است

سخن ها از سر یأس است و استیصال ودلسردی

رواج ناامیدی خنجری بر قامت مردی

هدف نابودی فریاد عزّتمندی مردم

کرونا در رجز خوانی و مهمانی که مطرود است

نرفت از یاد ملّت جنگ دوّم مرگ و بیماری

نگاه انگلستان و خیانت‌های تکراری

همه پشت همیم و شادی و غمهای ما باهم

یکی هستیم و این بودن به ما از هر نظر سود است

در این هنگامه ی درد و عذاب و سختی و محنت

عیار ملّتی روشن شود در کوره ی همّت

نباشد راه حلّی جز خردمندی در این بحران

فقط امّید را یارای فتح کاخ نمرود است .

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

امیر شعر ، بانوئی خردمند

میان جمع استادان برومند

نژادی پاک ، محکم ، با صلابت

ادیب و عالم ، استادی توانمند

پدر صاحب نظر ، شاعر و کامل

وَ از همسر مصفّا و شکوهمند

نسازد لفظ استادی بزرگش

بود کم خدمتش القاب و پسوند

خدایا حفظ فرما از حسودان

دهم خالق تو را بر عشق سوگند ،

نگهداری کن از جان عزیزش

بتابد تا همیشه آبرومند .

.

  • احمد یزدانی


تو پدر رفتی و خاموش شدم

بی تو با مرگ هماغوش شدم

نه گُلی ماندو نه گلدان و گِلی

نه درختی و نه باغی و دلی

باغبان دست به غارتگر باد

دادو پا بر سر پیمان بنهاد

باد غرّنده چو داس

زده بر ریشه یاس

سرو ها خشک شدند

سایه ساران سترگ افتادند

صاعقه قاصد درد

همه ی باغ و درختانش را

کرد خاکستر سرد

و چه سان مادر گیتی

شود آبستن مرد؟

#احمدیزدانی 

@ahmadyazdany

  • احمد یزدانی

بنام خدا

(قصیده ای با تاسّی از دعای هفتم صحیفه سجّادیه)

خدائی که کنی سختی به آسانی بدل

مارا تماشا کن

وطن بیمار شد خالق

برایش چاره ای ای ربّ دانا کن

به ما راه برون رفتی نمایان کن

در این سختی کمک فرما

به دردی ما گرفتاریم خالق

چاره کن ، مارا شکیبا کن

لوازم از تو میگردد مهیّا

جز تو هرگز نیست درمانی

برای بندگان ناسپاس خود

لوازم را مهیّا کن

میان مشکلاتیم و توئی تنها پناه ما

در این اوضاع

بدام مشکلات افتادگان را

با توانائی توانا کن

خداوندا بلائی آمده

در زیر بار آن کمر تا شد

به بیماری گرفتاریم ما

ای مهربان مارا مداوا کن

به دام شکّ و شبهه رفتگان را

نیست برگشتی به آسانی

ز پستی خارج و در کوره عشقت

بسوزان و مصفّا کن

اگر قفلی شما بستی

کسی را نیست یارائی که بگشاید

اگر ناشکری از ما بوده است

با بخششت هر بسته را وا کن

نباشد بازگشتی از برای

آنچه پیش آورده ای خالق

به لطف و مرحمت از ما

کویر لوت دریا کن

خداوندا اگر خواری دهی 

هرگز نباشد یاوری دیگر

در بسته به روی ما گشا ،

حاجات امضا کن

برای بندگانت عاقبت را خیر کن

ای مهربان خالق

تو نوکرهای اهلبیت خود را

سربلند در کلّ دنیا کن

خداوندا وطن را 

از بلای ناگهانی پاک کن با مهر

دعای عافیت را مستجاب و

نور ایمان را هویدا کن

همه دلخسته و تنها و غمگینیم

باشی تو پناه ما

اگر عصیانگر ی کردیم و کفران

خالقا با ما مدارا کن .

#احمد_یزدانی

  • احمد یزدانی

خنده بر ریش همه خلق خدا زد کرونا

محکی بر خرد و دانش ما زد کرونا

ذرّه ای که نشود دیده چنین غوغا کرد

لطمه از چین و بفرمان سیا زد ، کرونا

مدّعی بوده که ما آخر عقلیم و خرد

پنبه ی خواب خوش شاه و گدا زد ، کرونا

خودمان از خودمان خورده گلی تاریخی

زیر توپ من و تو رو به هوا زد کرونا

جای دینداری و همراهی و همدردی ها

خنجری پشت دیانت ز قفا زد کرونا

همه مردود شدیم و همه بازیچه ی او

چک خود را بمن و گوش شما زد کرونا

در زمانی که نیاز همه آرامش بود

داد خود را به قم و حوزه ی ما زد کرونا

بازهم فرصت عبرت و توجّه باقیست

بوق هشدار که با بانگ رسا زد کرونا .

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

  • احمد یزدانی

من اینجا با خیالت میکنم بیهوده دلشادی

نمیدانم تو هرگز در سراب عشق افتادی؟

تو آنسوئی من اینسو غرق رویایت گرفتارم

جنون میتازد از هرسو به روح من به استادی

به تاراج زمان تن داده ای تنها و غمگینم

بگو آیا تو هم چون من به این تاراج تن دادی ؟

  • احمد یزدانی