به تو وابسته بودم تو ولی نه

به تو وابسته بودم تو ولی نه

به مهرت بسته بودم تو ولی نه

رفیق راه تو بودم همیشه ،

ز رنجت خسته بودم تو ولی نه .

اسکله ای خسته و بارانیم

اسکله ای خسته و بارانیم
ساحل ناامنم و طوفانیم
دلهره ای دائمی و مستمر
لرزه و پس لرزه ویرانیم .

خوش خیالی خسته هستم گیر خود

خوش خیالی خسته هستم ،گیر خود
خاک بر سر گشته ای درگیر خود
هر چه آید بر سر من حقّ من ،
چونکه موشم من نه همچون شیر خود .
#احمد_یزدانی
kootevall.blog.ir

پاییز به باغ من زد اکنون

پائیز به باغ من زد اکنون

قلبم شده از حضور او خون

هستم چو گلی که مانده یک شب

در سردی دی ز خانه بیرون

زردم و نِزار و خسته جانم

با خون دل است چهره گلگون

با ظاهر شادو قلب غمگین

در چنگ تظاهرم شبه گون

از مکر زمانه ناتوانم

مانند اسیر بند افیون

تردید ندارم اینکه یک شب

مرگ است که می زند شبیخون .

شیطان چو حرف بی عملان ورشکسته است