اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

متفاوت هستم ، احمد یزدانی
با نگاهی ویژه ؛ بینشی انسانی
اهل شعر و واژه ، جمله را میکاوم
گاه صاف و آبی ؛ گاه هم بارانی
جنس من از هجرت ،ره سپردن کارم
عاشق تغییرات ؛ریشه ای ، بنیانی
مثل شمعی روشن ، سوز و سازی دائم
گریه هایم جانکاه ، ضجّه ها پنهانی
ساده ؛ بی پیرایه ،بی گره ؛ بی مشکل
خاطراتی روشن ؛ سختی و آسانی
ایده آلم قُلّه ، رو به آنجا راهی
ظاهرم آرام است ،سینه ام طوفانی
میکنم با شعرم ؛ رو به فردا پرواز
هاله ای از احساس ؛ مثبت و نورانی
عاشقِ زیبائی ، مثل گل ،آزادی
نا امیدی محکوم ، کردمش زندانی .

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گرانی» ثبت شده است




  • احمد یزدانی

شادی برسد شود تنفّس آسان
با دست خرد شود گرانی ارزان
وقتی من و تو یکی شویم و باهم
خندیده دوباره خانه ی ما ایران .

  • احمد یزدانی

میخورم سن ایچ و با آن غرق رویا میشوم
راحت از شرّ گرانی های بیجا میشوم
در زمان غُصّه های روزگار بی وفا
جرعه ای نوشیده شاد از دست غم ها میشوم.
#کوتوال_خندان

  • احمد یزدانی

شد زخم دل از گرانفروشان ناجور
ظلم است به ما روا از آنان هرجور
ای خالق من برای ما غم کافیست
آید که رود گران‌فروشی در گور؟

  • احمد یزدانی


لحظه ها لحظه های ماشینی
انگلیسی ، فرانسوی ، چینی
شد تمام معابر از آهن
گوئیا خفته خواب میبینی

از ترافیک و ازدحامش شهر
مثل یک محتضر و بد حال است
از پراید و پژو خیابان پر
آنچه پیدا نمی‌شود حال است

بوق و ترمز ، چراغ و چشمک ها
شده معیار معرفت حالا
هرکه ماشین خوشگلی دارد،
می کند وقت راندنش غوغا

گوئی از دست زندگی سیرند
پشت فرمان قوی تر از شیرند
عمر انسان متاع ارزانیست
همه با چاله چوله درگیرند .

  • احمد یزدانی



اگر وعده بمیدان پای کار است
اگر جای عمل حاکم شعار است
اگر نامحرمان اینجا امینند
اگر خونابه اشک روزگار است

اگر دارد طمع بر شیر روباه*
اگر شد کعبه ی مردم اروپا
اگر وادادگی دارد تفاخر
اگر شد بر جوانان غرب رویا

اگر در واعظان دیگر عمل نیست
اگر یکعدّه میگویند دین چیست
اگر شد مدّعی شیطان به ایران
اگر همخوابه ی کشور گرانیست

اگر شد ارثیه امر ریاست
اگر بیماری ما رو به شدّت
اگر از در شده وارد چپاول
اگر دزدی شود از جیب ملّت

اگر تحریف می گردد وقایع
اگر محصول خرمن هاست ضایع
اگر پند خردمندان فراموش
اگر لنگ است اوضاع صنایع

اگر چشم وطن چون ابرها خیس
اگر تهدید می گردد نوامیس
اگر باند است حاکم جای قانون
اگر شادی ز سردی میزند ریس

اگر تلخ است گفتن از حقایق
اگر کشتی ما گردیده قایق
اگر طفل روابط نخبگی هست
اگر نخبه کند در انزوا دق

اگر سرقت هنر مثل هنرهاست
برای سارقان بستر مهیّاست
تمام واکنش ها از کُنش هاست
همه از انعکاس خواب ماهاست.

  • احمد یزدانی

خار و گل را در گلستان دیده ام

زشت و زیباها فراوان دیده ام

زندگی را جمعی از ضدّ و نقیض

در دو وجهِ سخت و آسان دیده ام

دیده ام نعمت فراوان و زیاد

من گرانی های ارزان دیده ام

هر خرابی آمد هرجائی پدید

از نفوذ دست شیطان دیده ام

دیده ام حکّام خوب و بد زیاد

لایق و نالایق آن دیده ام

عدّه ای بیعرضه ی بی خاصیت

داده جولان جای خوبان دیده ام

باند بی ریشه ، ریاکار و دو رو

داده در هرگوشه فرمان دیده ام

رفته در گور زمان با خشم خلق

جای خدمت غصب عنوان دیده ام

راه حل آسان ، بُوَد در جمله ای

چاره را دست و گریبان دیده ام

در دروغ و کم فروشی آتش است

اهل دوزخ را پشیمان دیده ام

می خورم حسرت من عمر رفته را

رفتن آن را شتابان دیده ام

یاعلی ، در روبرو امّید و عشق

من چه بازی ها به دوران دیده ام.

  • احمد یزدانی
دشمنی میشود به صد علّت
بین اجناس و جیب ما راحت
یکطرف وضع جنس و قیمت ها
سوی دیگر دلار بی غیرت
یک تلاطم و یک تنش کافیست
تا شود نصفه نیمه اموالت
حال و روز همه تماشائیست
در چنین وضع و حال ناراحت
ترس دائم و مستمر یک سر
شده مین ، منفجر سر راهت
پشت پرده به صد کلک جاریست
رود ثروت ز خون یک ملّت
در چنین حال و روز و اوضاعی
گفته یلدا ، نمی کند اذیت؟ 
میشود روز و روزگاری که
این گرانی نیاید همراهت
با امید است زندگی زیبا
نا امیدی برد ته چاهت .
#کوتوال_خندان
  • احمد یزدانی

به زندان سه غم هستم گرفتار

کرونا و گرانی و طلبکار ،

گرانی دست اگر بردارد از سر

دو دیگر را نباشد زور آزار .

#کوتوال_خندان

#سال_کرونائی

#طنز

  • احمد یزدانی

در بهاری که کرونای روانی باشد 

گفتگوی وطن از رنج گرانی باشد

نتوان گفت ز خندیدن و شادی زیرا

پهنه ی هستی ما جنگ جهانی باشد .

  • احمد یزدانی