- ۰ نظر
- ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۰۳:۲۶
از تو و ظلم تو شیطان جهان
شک نکن ده قرن دیگر هم شود
دامنت گیرد شرار خشممان
به تو وابسته بودم تو ولی نه
به مهرت بسته بودم تو ولی نه
رفیق راه تو بودم همیشه ،
ز رنجت خسته بودم تو ولی نه .
کاردها تا به استخوان اکنون
زرد و رنجور مردمان اکنون
دسته ها شد بریده از چاقو
گوشه گیرند عاشقان اکنون
عشقبازی بود و من در زندگی
کرده ام با چشم بینا بندگی
دیده ام دستان لطف خالقم
من همه کفران و او بخشندگی.
شد خیار و گوجه همسنگ طلا این روزها
گشته چس فیل شاخ برای پسته ها این روزها
دشمنان فرصت به دست آورده خنجر میزنند
شد گرانی چون بلای جان ما این روزها .
کوتوال خندان