اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۳، ۱۱:۲۰ ب.ظ

منظومه ای از معرفتند شاعرها

منظومه ای از معرفتند شاعرها
گلخانه ای از طراوتند شاعرها
چشمان پر از سیری و دستان خالی
چون جوهره ی عاطفتند شاعرها
یار همه هستند و پر از تنهائی
افتاده ی با منزلتند شاعرها
دستان سخاوتند و عاشق ، تنها
قربانی مظلومیتند شاعرها
غمخوار همه ولی بدون غمخوار
تنهائی از هر جهتند شاعرها
فریاد بلند حق صدای مظلوم
بخشنده و با سخاوتند شاعرها
یار وطن و فدائی هم میهن
آزاده ی با کرامتند شاعرها .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی