اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۰۹ ق.ظ

نیستم اهل جناح و حزب و باند و دسته ای

نیستم اهل #جناح و #حزب  و #باند و دسته ای

خوش ندارم تا که باشم #عنصر وابسته ای

#مستقلّ مستقلّمم ، با نگاهِ خاص خود

منبعث از دیدگاه شخص از بد رسته ای

نیست مفهومِ سخن اینکه تحزّب خوب نیست

آرزو دارم به #کشور پا بگیرد هسته ای

کار حزبی را دهد تعلیم با دیدی درست

نه #فراماسیونری  با سازو کارِ بسته ای

جوشش احزاب ملّی آرزوی هرکسی است

ضدّ حزب دولتی در پستوی دربسته ای

کِی شَوَد دولت برآید از دلَ احزاب ما

تا به آن دلبسته هر آزاده ی دلخسته ای ؟

#احمد_یزدانی