اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابن ملجم» ثبت شده است

‍ شهادت میرسد ،مولا خبر دارد سعادت را

فرادا میکند در رکعت دوّم جماعت را

بیان شد از لبش فزّت بربّ الکعبه با ضربت

در آغوشش کشید انسانیت آنجا شهادت را

به کسری کمتر از یک لحظه ارکان هُدی لرزید

تماشا کرد عالم اوج تصویر قیامت را

به محراب عبادت غرق خون میگردد و تا هشت

شهادت از علی میگیرد حیثیّت به غایت را

سعادت داشت مسجد آمد آنجا حضرت مولا

خدا لعنت کند فرزند ملجم غرق نکبت را

 

 

 

 

 

  • احمد یزدانی

ابن ملجم در خیالی خام بود

ظلمتی مطلق و بد فرجام بود

ضربت او فرق مولا را شکافت

آتش آن ضربه دنیا را گداخت

ضربه بر مولا شقاوت بوده است

حمله بر کاخ عدالت بوده است

خون پاکش در خودش گل پرورید

نسلِ پاکانِ زمین آمد پدید

ریشه و راهی برای شیعیان

چارده خورشید  در یک آسمان

چارده گُل با طراوت ، رنگ رنگ

چارده رنگِ دلاویز و قشنگ

چارده لبخند بر لبهای حق

چارده گیسویِ مانند شَبَق

چارده دلبند سرتا پا وقار

چارده فصل ،هرکدامش یک بهار

چارده زلف سیاهِ موج موج

چارده فوّاره ی زیبا به اوج

چارده پروین درون یک جهان

چارده نورند در یک کهکشان 

چارده گلزار با یک باغبان

چارده حسّ تناور در زمان

چارده گنجِ غنیّ و پر ثمر

چارده گنجینه از نوعِ بشر

چارده رودند ،جاری در زمان

چارده دروازه ی یک آستان

چارده معصومِ پاک و بی بدیل

چارده آیت برایِ یک دلیل

قدرتِ حق را گواهی می دهند

بر بشر نوری الهی میدهند

شاکرندو بر شکوران مهربان

هرکدامین چون جهانی در جهان

نرگسِ این چارده گل صاحب است

چون خدا فرمود اکنون غایب است

رهبر است و مرشد است و رهنما

دلخور از رفتارِ ملجم زاده ها

عاشق است بر رستگاریِ بشر

ساده و پاک است،خیرِ مستمر

نورشان سازد جهان را کامکار

با ظهورش می شود عالم بهار

  • احمد یزدانی

ابن ملجم در خیالی خام بود

ظلمتِ مطلق و بد فرجام بود

ضربت او فرق مولا را شکافت

آتش آن ضربه دنیا را گداخت

ضربه بر مولا شقاوت بوده است

حمله بر کاخ عدالت بوده است

خون پاکش در خودش گل پرورید

نسلِ پاکانِ زمین آمد پدید

حضرتِ مولا خودش فرموده است

بی بصیرت قاتلِ او بوده است

ما همه بالقوّه ابنِ مُلجِمیم

وای اگر غافل ز نفس خود شویم

هرکه از نفسش نموده پیروی

ابنِ مُلجِم شد وَ ضربت بر علی

شیعه یعنی ،طیّ راه با راهنما

شیعه یعنی بر عدالت جان فدا

شیعه هستم ، شادمان و سربلند

راهیِ اهداف عالی و بلند

پرچم ما پرچم آلِ عباست

برفرازو قلّه ی افکار ماست

نقشه ی راه حرف اسلام و خداست

بندگی جانمایه ی رفتار ماست

ریشه دار است پرچم ما شیعیان

چارده خورشید  در یک آسمان

چارده گُل با طراوت ، رنگ رنگ

چارده رنگِ دلاویز و قشنگ

چارده لبخند بر لبهای حق

چارده گیسویِ مانند شَبَق

چارده دلبند سرتا پا وقار

چارده فصل ،هرکدامش یک بهار

چارده زلف سیاهِ موج موج

چارده فوّاره ی زیبا به اوج

چارده پروین درون یک جهان

چارده نورند در یک کهکشان

چارده سجّاده  درهم بافته

چارده ترمه خدائی تافته

چارده گلزار با یک باغبان

چارده حسّ تناور در زمان

چارده گنجِ غنیّ و پر ثمر

چارده گنجینه از نوعِ بشر

چارده رودند ،جاری در زمان

چارده دروازه ی یک آستان

چارده معصومِ پاک و بی بدیل

چارده آیت برایِ یک دلیل

قدرتِ حق را گواهی می دهند

بر بشر نوری الهی میدهند

شاکرندو بر شکوران مهربان

هرکدامین چون جهانی در جهان

نرگسِ این چارده گل صاحب است

چون خدا فرمود اکنون غایب است

راهبرندو رهبرندو رهنما

زخمیِ شمشیرِ مُلجِم زاده ها

عاشقند بر رستگاریِ بشر

پاکدامن بوده ،خیرِ مستمر

میکنم دستم بسوی حق بلند

از خدا خواهم که باشم سربلند

تاکه قرآن حاکم و مردم به کار

کشور ایران بماند برقرار.

#احمدیزدانی

  • احمد یزدانی