اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۲۹ ب.ظ

دامگه بودی و شیطان افتاد

دامگه بودی و شیطان افتاد
در دل آتش دامی که نهاد
ترورت شد سند رسوائی
دشمنی رذل به آن فرمان داد
المهندس چو برادر یکرنگ
جان خود بر سر پیمان بنهاد
شد عوض صحنه ی عالم سردار
خونتان تفرقه را داد به باد
در بیان هنر ملّت ها
از ترامپ است ترور در هر یاد
هر کجا بحث ترور گردد باز
تو شهیدش شده هستی چو نماد
خون تو ماشه ی رویاروئی
انتقام است چو حق نی بیداد
شده امضا سند حق خواهی
شر به نابودی خود فرمان داد
خون تو بذر رفاقت افشاند
بین ایران و عراقی آزاد
تو شهید همه ی ملّتها
ضدّ اشغال و ترور ، استبداد
ید واحد شده ایرانی ها
دل کشور شد از این وحدت شاد .
#احمد_یزدانی
  • احمد یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی