اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترامپ» ثبت شده است

اومد ترامپ دوباره
هم دیوونه هم بوره
اهل جدال و جنجال
موزی چو موش کوره
با هارت و پورت خالی
دنیا رو کرده کوره
دستش بخون آلوده
یک قاتل شروره
سرمایه دار مرموز
فکر و خیالش زوره
این حقّه باز مرامش
تو هر قماری سوره
دنبال گاو شیرده
از تیغ زدن کیفوره
بر هر مرض مسکّن
از راه حل بدوره
میره تو لاک وعده
خوب میدونه منفوره
راه نجاتش آخر
خاک سیاهه گوره .

  • احمد یزدانی

خون و خونریزی مرام ظالمان
هرکجا جنگ است نام ظالمان
اکثر خاخام ها در منجلاب
برف زشتی ها و  بام ظالمان
کارشان سلّاخی و کودک کشی
مرگ و بیماری پیام ظالمان
صهیونیست هستند دین ابزارشان
هر ترور مفهوم دام ظالمان
راه حل تنها عدالت هست و نیست
همرهی با هر کلام ظالمان
باید انسانهای عالم با خرد ،
کرده باهم تلخ کام ظالمان .

  • احمد یزدانی

سطح گفتار دو کاندیدا حقیر

هرچه مطرح کرده اند خصمانه بود

بایدن از دست ترامپ و موضعش

مانده حیران ،  مثل یک دیوانه بود

چون پلنگ زخمی از او شد ترامپ

ادّعاهایش ریاکارانه بود

مردم عالم تماشا کرده اند

کارزاری را که نامردانه بود

فارغ از حرف و شعار و دشمنی

واقعاً شخص ترامپ پرچانه بود

هر دو بودند دشمن خونی هم

گفتگوهائی که بیشرمانه بود

بی نزاکت بی ادب بی حیثیّت ،

کار هر دو دلقک احمقانه بود

عمق ذات کدخدا بود این نشست

رو شده دستش که چون ویرانه بود

هردو وحشی هر دو درّنده چو گرگ

تابلوئی از وضع و حال خانه بود

یک دو قطبی خطرناک و پلید

چون سکانسی ماندنی ، جانانه بود .

  • احمد یزدانی

 

مثلِ اسکندری ؛ نرون هستی

ای ترامپ خبیث و بدمنظر

به خیالت که مالک عالم

وَ خدائی ، وَ از همه برتر

شرق را کرده ای تو آلت دست

غرب را خوانده ای تیول خودت

شده ای مفتضح از هر دو طرف

فتنه ها میکنی به ضدّ بشر

روی انگشت خود بچرخانند

سارقانی که حرفه ای هستند

و تو بازیچه ای ، شدی راحت،

آلت دست عدّه ای شرخر

خرِ شیطانی و نمیدانی

شده ای چون نمادِ بدعهدی

رویِ تاریخ شد دگر تیره

از تو شیطان زشت و جادوگر

خوانده اند چون تورا ابرقدرت

باورت شد ، ولی ندانستی

قدرت برتر جهان خالق

وَ تو نزدش ز قطره ای کمتر

درس تاریخ را نمیفهمی

هرکه باشی ،به هرکجا برسی

می‌رسد انتقام ملّت ها

و به میخی کند تو را پنچر .

 

 

  • احمد یزدانی