- ۰ نظر
- ۲۰ دی ۰۲ ، ۲۱:۲۳
ساختی زندان به هر شهر و خوشی
شادی از ماتم کنی با سرخوشی
همچو گورستان آبادی ، چه بد
مرگ را میبینی از آن دلخوشی.
هرکجا زندان بنا شد ناخوشی
می کند از جان مردم سرخوشی
گوشه ی زندان ندارد آبرو
شادی از ماتم نگیرد دلخوشی .
حیاط خلوت پائیز در زندان سلام آقا
تو پرسیدی که آیا آسمان تنها به یک رنگ است
سوالت را جوابی نیست سرها در گریبان است
میان گولّه ی برفی انسانها کنون سنگ است
دورنگی حاکم است و سادگی مطرود و سرگردان
حیاط خلوت پائیز در زندان خرد ننگ است
زبان بازان حکومت میکنند و عاقلان خاموش
جهان درگیر با حکّام اهل مکر و نیرنگ است
صداقت را خریداری نباشد مفت و ارزان است
خیانت طالب بسیار دارد سخت پر رنگ است
حیاط خلوت پائیز در زندان سخن کوتاه
حیاط خلوت پائیز در زندان جهان هنگ است .
از کرونا بلای بی درمان
خانه ها شدبرای ما زندان
رفته با پای خود به محبس ما
قطع زنجیره اش بود اینسان
شد فضا در زمین کرونائی
از حضور ندیده ای پنهان
مردم اکنون اسیر او هستند
کرده بیمار فوج همنوعان
در زمان منیّت انسان
گشته ثابت جهالتش آسان
دلخوشیهای کودکان برباد
مادران از برایشان حیران
همسران در خطر ز بیماری
خواهران و برادران گریان
شد عزائی دگر گریبانگیر
هق هقی در سکوت بی پایان
ظاهراً لانه کرده در جائی
دست اهریمنان بی وجدان
تلخی مرگ و دفن طاقت سوز
در قبوری بدون هیچ عنوان
سرشناسان بیشمار اکنون
رفته در دام او چو گمنامان
امتداد حوادثی خونین
گشته تکرار این زمان این سان
تسلیت مانده شد و درمانده
مانده دانش که تا کند درمان
شد زمین باردار تغییرات
چاره تنها نگاهی از یزدان .
احمد یزدانی
.
از راه خود برگشته اند با زن و فرزندان
آنان که یک پیشی نرفت از عدلشان زندان
غرق توهّم خورده از #اموال_بیت_المال
#بازیچه_ی_دست_نفوذ از حیله ی شیطان
بی اطّلاع از نقشه های شوم شیطانند
در خوش خیالی خوانده خود را #دشمن_دزدان
رفتی و یاد تو شد فسانه
آتشت در دلم جاودانه
تا نیائی نمیگیرم آرام
میکشم از شرارت زبانه
شعله ور در گدازم شب و روز
شکوه ام یکسره از زمانه
زندگی بی تو رنج و عذابه
تو نباشی چو زندان جهانه
https://t.me/ahmadyazdanypoem
به زندان سه غم هستم گرفتار
کرونا و گرانی و طلبکار ،
گرانی دست اگر بردارد از سر
دو دیگر را نباشد زور آزار .
#کوتوال_خندان
#سال_کرونائی
#طنز