درّه ای در بین فقر و ثروت است
علّتش تبعیض و رانت و نکبت است
چون عدالت نیست مردم در فشار
دزدی از جیب خلایق فرصت است
فرق فاحش شد بلای مردمان
عدّه ای سیر و رفیق دشمنان
باوفایان با مرام و با حیا
بار سنگین دفاع بر دوششان.
- ۰ نظر
- ۱۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۲۴
درّه ای در بین فقر و ثروت است
علّتش تبعیض و رانت و نکبت است
چون عدالت نیست مردم در فشار
دزدی از جیب خلایق فرصت است
فرق فاحش شد بلای مردمان
عدّه ای سیر و رفیق دشمنان
باوفایان با مرام و با حیا
بار سنگین دفاع بر دوششان.
ای که مست از قدرتی تا فرصتی باقیت هست
خدمت افتادگان کن از ضعیفان گیر دست
نیست عمرت جاودانی ، نیست قدرت ماندنی
روزگار است و در آن بسیار بالا گشته پست
زندگی یکبار و بار دیگری در کار نیست
فرصتش محدود و این فرصت دگر هربار نیست
سخت و راحت باهم است و در کنار هم عزیز
بهترین تدبیر ما جنگیدن است و زار نیست
ناامیدی لشکر شیطان و فرصت سوزی است
با امید او می رود چون جنس این بازار نیست
مثل هر درد دگر درمان خود را دارد او
زیر پایش گر گذاری با تو او را کار نیست
دیو را باید زمین زد، کشت، نابودش نمود
مرد این میدان امید است و جز این پندار نیست .
زیباست حق وَ به او دل سپرده ام
حق جلوه ایست به نورو برابر است
دریای فرصت برباد رفته ام
از من خدا عصبانی و مضطر است
اینجاست مدّعی گُل سپاهِ خار
هر ریشه دار به سوگ برادر است
دیوانه ام من و از عقل فارغم
آئینه راست بگوید چو کافر است
خواهش بریش من خسته جان نخند
این حرفها همه از عمق باور است
هرچند در نظرت پخمه آمدم
این روزگار بدو پخمه پرور است
دارم امید بیاید زِ غیبتش
چشم خیال به مهرش منوّر است.