هرکس که لباس مهربانی پوشید
در کسب حیات جاودانی کوشید
با لطف تو زنده گشته ام خوشحالم
شد مهر تو از برای جانم خورشید .
- ۰ نظر
- ۱۰ آذر ۰۳ ، ۱۸:۴۱
هرکس که لباس مهربانی پوشید
در کسب حیات جاودانی کوشید
با لطف تو زنده گشته ام خوشحالم
شد مهر تو از برای جانم خورشید .
تدبیر ایرانی بمیدان آمد این بار
خطّ تخاصم رفته در گورش دگر بار
آمد به میدان همگرائی ، مهربانی
پایان کینه روزگار لطف و دیدار
اقوام ایرانی همه باهم و یک تن
شد کوله بر تاجر بلطف همّت و کار
مهر و محبّت شد شعار واضح حالا
گردیده مثبت بار دیگر هر نمودار
تا روز خرمن راه کوتاهی به پیش است
کشور به وحدت میشود زیبا چو گلزار .
چه زمان بدی شده حالا
چون شناسنامه ات شده مالت
ذرّه ای اشتباه کنی گردد
مثل باری به شانه اموالت
واقعاً غیر مهربانی نیست
مرهم لحظه های بدحالت
عشق اگر رفته باشد از دستت
رفته برباد کلّ آمالت
نگرانم برای تو ای دوست
نگران صفا و جنجالت
با همه پستی و بلندی ها
عاشق هستم به قیل و بر قالت
دوست دارم تو را و میخواهم
تو جلو بوده من به دنبالت.
مهربانی بود و عشق و خنده های پر صدا
شد عوض اکنون فضا خشم بشر بی انتها
هرطرف را بنگری از مهربانی نیست هیچ
شد بلا از غرب نازل شرق بر آن مبتلا .
چشمان به راهِ تو ، دل بیقرار خویش
در جستجوی نرگسِ والاتبارِ خویش
عطرِ تو هست ،نمی بینمت چرا؟
ای گُل نظر نکنی سوی خارِ خویش؟
بردی دلم به محبّـت وَ نازِ خود
شد سینه عاشقِ تو ، داغدارِ خویش
هربار برتو وَ کاخت کنم نظر
مفتونِ مهر تو و کردگار خویش
بردی مرا به سفرهای دوردست
با موج مهربانی عالم شکار خویش
هستی تو حاضر غایب ز دیده ها
دریاب عاشقِ چشم انتظارخویش
شاید که دیده ببیند ولی تورا
نشناسد از سیاهی قلب نزار خویش
برمنتظر همه دنیا نگاهِ یار
پروانه ی خیالِ تو دارد کنار خویش