اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بور» ثبت شده است

اومد ترامپ دوباره
هم دیوونه هم بوره
اهل جدال و جنجال
موزی چو موش کوره
با هارت و پورت خالی
دنیا رو کرده کوره
دستش بخون آلوده
یک قاتل شروره
سرمایه دار مرموز
فکر و خیالش زوره
این حقّه باز مرامش
تو هر قماری سوره
دنبال گاو شیرده
از تیغ زدن کیفوره
بر هر مرض مسکّن
از راه حل بدوره
میره تو لاک وعده
خوب میدونه منفوره
راه نجاتش آخر
خاک سیاهه گوره .

  • احمد یزدانی