اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاریخ» ثبت شده است

آمد به جهان نورِ هدایت و تعالی

فرزند علی ابن ابوطالب عالی

عالم شده روشن ز قدم های حسینی

در سوّم شعبان شده هستی متعالی

شد کون و مکان وقت حضورش متلاطم

بخشیده مدینه به جهان عِزّ و جلالی

وقتی که خبر آمد و احمد شده آگاه

گریان شدو بوسیده حسینش متوالی

فرموده که در کربُبَلا میدهد ایشان،

با خون به بشر عزّتِ بیمرگ و زوالی

از خون حسین ابن علی حق متکثّر

حق جلوه ای از شعشعه ی نیک خصالی

یک بار نه ، هفتادو دو بار از طرف خصم

در کربُبَلا کشته شود حق به چه حالی،

نفرین به یزید ابن معاویّه وَ یاران

با هرکه که بد کرد ، اگرچه به خیالی

دنیا ست چو دریا و حسین کشتی امن است

تاریخ ندیده است چنین جان زلالی

یاران شریف هر یکشان عشق مجسّم

عشقی که به هر یک شده از جان متجالی

نوری که جهان را ببرد زیر شمولش

عشقِ به حسین ابن علی ، مهرو تعالی.


  • احمد یزدانی

بر تارک تاریخ حسین(ع)تاج سر است

ارباب تمام کائنات و بشر است

در عالم ناسوت همه میدانند

باغ است امامت و حسینش ثمر است .


  • احمد یزدانی