اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک جمله چنین
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم

نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره ها» ثبت شده است

میان کوچه ی غربت اسیر غوغایم
غبار خاطره ها را به چشم میسایم
گذشته ها به خیالت گذشت و من دلخوش
رواق خاطره ماند و منی که تنهایم .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ مرداد ۰۲ ، ۱۵:۱۵
  • احمد یزدانی


فاصله ها ، حضرت آئینه ها

سوخت چه بسیار از آن سینه ها

خاطره ها و غم تو ماندنیست

چوب جدائی تو ، سوزاندنیست

عشق تو ، ورد شب و روزم شده

باعث حیرانی و سوزم شده

داغ غمت در دل من پرده در

پرده ی آخر غم و خون جگر

منتظر روشنی خانه ام

از غم هجران تو ، دیوانه ام

احمدیزدانی

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۲۴
  • احمد یزدانی