خون دل خورد و عرق ریخت بخاکتا برآورد می از شاخه ی تاکپدرم سرو کهن سال چنین نام جاوید شد از روزی پاک .
موسی یزدانی پدرم
خاک ما زخمی ز دست روزگارخاک ما آوازه دار جبر و کارثروتی افسانه ای دستی تهیخاک ما آزرده ی امّیدوار .