اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول گرامی اسلام» ثبت شده است

بَه بَه ،از نام محمّد مصطفی

شد بنا کاخ دیانت از خدا

عمقِ ظلمت نورباران شد، شکست

قصر استکبار برخاکش نشست

برترین گوهر وَ از هر حیث پاک

مثل الماسی درخشان، تابناک

بر تمام کائنات ایشان امین

می درخشد خُلق و خویش چون نگین

رحمتِ للعالمینند و رسول

برده دنیا را به زیر یک شمول

دیده ی جهل و تباهی کور از او

پهنۀ ظلمت شده پرنور  از او

معجزاتش را چه گوید این زبان

راز قرآن شد بعشق او عیان

هر چه گویم از کلامِ حق ،کم است

رشتۀ پیوند با اومحکم است

لوحِ محفـوظ است بر ایشان عیان

معبر امن است راه پاکشان

آمدو دنیا منوّر شد از او

منطق عالم شد از او گفتگو

  • احمد یزدانی