اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفیقان» ثبت شده است

در گوشه ای نشسته سکوت و صبوریم
حسرت به دل ز داغ رفیقان و دوریم
در سینه از فراق عزیزان عزا بپاست
درگیر این دوروزه ی زندان زوریم .

  • احمد یزدانی

رنجی نبرده ای که بدانی چه میکشم
دردی ندیده ای که خوشی را شمرده غم
بیچاره بوده ام ز رفیقان هرزه گرد
آتش کشیده  عمر و غم آمد به پشت هم .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۷ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۱۸
  • احمد یزدانی