اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیبائی» ثبت شده است

گل ز زیبائی خود در همه عمرش لرزید
زخم عاشق کشی و داس خیانت را دید
چون به گلدان اسارت سفرش شد آغاز
به رخ قاتل خود با دل خونین خندید .

  • احمد یزدانی

ای سپیده ، چقدر زیبائی

تو برایم تمام دنیائی

نرو ، اینجا بمان بمان با من

تا شود کلبه ام تماشائی

میکنم خواهش از تو ای زیبا

تو عزیزی ، مرا تو رویائی

بروی روح من بهمراهت

می رود ، باز شب و تنهائی .

.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۹ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۰۷
  • احمد یزدانی