اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرگردانی» ثبت شده است

ای که رفتی و شده قسمت من حیرانی

خانه خالی و سکوت و شب و سرگردانی

بازگرد و دل تاریک مرا روشن کن

نور مهتابی و خلوتگه دلدارانی

مهربانم ، تو نباشی نتوانم باشم

رفتنت کرده هوای دل من بارانی

داده ام هستی خود را به تو امّا رفتی

کاخ مخروبه به جا ماند و من و ویرانی

تو نباشی نتوانم که بمانم بی تو

دامگه میشود عالم و زمین بحرانی

بازگرد ای همه ی تاب و توانم همه تو

بی تو من هستم و تاریکی گورستانی .

  • احمد یزدانی