ای که رفتی و شده قسمت من حیرانی
خانه خالی و سکوت و شب و سرگردانی
بازگرد و دل تاریک مرا روشن کن
نور مهتابی و خلوتگه دلدارانی
مهربانم ، تو نباشی نتوانم باشم
رفتنت کرده هوای دل من بارانی
داده ام هستی خود را به تو امّا رفتی
کاخ مخروبه به جا ماند و من و ویرانی
تو نباشی نتوانم که بمانم بی تو
دامگه میشود عالم و زمین بحرانی
بازگرد ای همه ی تاب و توانم همه تو
بی تو من هستم و تاریکی گورستانی .
- ۰ نظر
- ۱۹ مهر ۹۹ ، ۰۰:۳۴