اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب واقعه» ثبت شده است

عاشقی را به خیال شب میخانه کشاندم
وَ قلم را به شب واقعه ی رفته دواندم
وَ بیان کرده ام از مشکل خود گوشه ی تلخی
غم دل را به سوی  معرکه ی  حادثه راندم
شده روشن دلم از خاطره های خوش رفته
همه ی فکر دگر را که گمان کرده پراندم
شده انسان دگر با خرد و نور امیدش
به در خانه ی حق سینه ی دیوانه رساندم
که خدایا بده از لطف خودت حاجت من را
وَ بپرور تو نهالی که به امر تو نشاندم
ز غم صاعقه و غُصّه ی طوفان ببرش در
و ز عمق دل خود اشک طلب هرچه فشاندم
خبر آمد که به آخر برسان نیّت خود را 
من همه شرّ و بدی را ز کنار تو رماندم .
.
  • احمد یزدانی