ماه بانوی قصّه های بلند
عاشقان تو بیشمارانند
هرکدام از تو قصّه ای در سر
قصّه هائی شنیدنی دارند
عدّه ای عاشق دوچشمانت
مست گیرائی نگاه تواند
عاشقان دگر ز گیسویت ،
گفته ، با پیچ و تاب آن در بند
هرکسی از نگاه و زاویه ای
داده دل را به دستت آرامند
من ولی عاشق وفای توام
باوفایان وفا طلب دارند
دل و دین داده ای گرفتارم
چون فقیری که بوده ثروتمند
شده ام مبتلای درد تو گل
و از این درد شادم و خرسند
بپذیر ادّعای عشق مرا
صادقان را نمی دهند سوگند .
- ۰ نظر
- ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۳۲