اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

متفاوت هستم ، احمد یزدانی
با نگاهی ویژه ؛ بینشی انسانی
اهل شعر و واژه ، جمله را میکاوم
گاه صاف و آبی ؛ گاه هم بارانی
جنس من از هجرت ،ره سپردن کارم
عاشق تغییرات ؛ریشه ای ، بنیانی
مثل شمعی روشن ، سوز و سازی دائم
گریه هایم جانکاه ، ضجّه ها پنهانی
ساده ؛ بی پیرایه ،بی گره ؛ بی مشکل
خاطراتی روشن ؛ سختی و آسانی
ایده آلم قُلّه ، رو به آنجا راهی
ظاهرم آرام است ،سینه ام طوفانی
میکنم با شعرم ؛ رو به فردا پرواز
هاله ای از احساس ؛ مثبت و نورانی
عاشقِ زیبائی ، مثل گل ،آزادی
نا امیدی محکوم ، کردمش زندانی .

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عجایب» ثبت شده است

چه روزگار غریبی ، سراسرش اعجاب
جهان چو دهکده شد دزد گردنه ارباب
عجایبی که نبود و ندید از آن قومی
بجز زمان کنونی و نسل صدمرداب
چقدر حالِ دل ما خرابی و خوبیست
ز کودکی و رسیدن به پیریش چون خواب
به چشم خود همه دیدیم خیش و گاوآهن
که گاو کرده شیار زمین پس از نم آب
پدر بزرگ و درو ، گندم و علف با داس
صدای هی هی و نُچ نُچ به گاو با القاب
از انقلاب و دگرگونی سیاسی تا
جدال سخت و چهل ساله در جهان نایاب
کنون که دوره ی اینترنت است و ماهواره
شنیده میشود هر منطقی که بوده حساب
فریب ظاهر غرب هرکه خورد ویران شد
دوگانه بوده به معنا و ظاهر این کج تاب.

  • احمد یزدانی