اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصاف» ثبت شده است

در وقت مصاف در دل دریاها

طوفان شده از سپاه ایران برپا

پوشیده لباسی از شهادت نیرو

آمادهٔ جنگ بی امان در دریا

از خشم عقاب کرکسان ترسیدند

دیدند سپاه شسته دست از جان را

با توپ و تفنگ و ناو آمریکائی

فرزند شهادت نزند هرگز جا

شیطان بزرگ دست و پا را گُم کرد

با فکر بزن در رو شد آنجا رسوا

خوردند شکست و در سکوتی مطلق

رفتند کشیده نقشه ای دیگر را .

  • احمد یزدانی