اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهتاب» ثبت شده است

روشن تر از آنی که بخوانم مهتاب

جاری تر از آنی که بگویم چون آب

تاریکم و محتاج نگاهت خورشید

در حسرت دیدار تو چشمی بیخواب

  • احمد یزدانی

عرض تبریک تولّد بحضورت مهتاب

خانه از آمدنت شاد دل ما بیتاب

از تو پائیز بهار است عزیز دل من

جلوه ی ذهن منی موقع بیداری و خواب

حرف تو حرف شب و روز من و مادر تو

در دل ار آتش غم هست توئی آن را آب

بی سبب نیست که افسونگر دلها هستی

نور خورشیدی و هستی ز تو دارد تب و تاب

ماه زیبای درخشان و غرورانگیزی

هرکجا پا بگذاری شود آنجا مهتاب

  • احمد یزدانی