اشعار احمد یزدانی

گونِگونی از حکمت خالق ، ، در تضارب بشر شود بالغ

اشعار احمد یزدانی

گونِگونی از حکمت خالق ، ، در تضارب بشر شود بالغ

اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک جمله چنین
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
سه شنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۱:۰۳ ب.ظ

شهر فیروزکوه مرا جانی

شهر #فیروزکوه مرا جانی
گوشه ی امن شهر #تهرانی
پنجره رو به تو تماشائیست
سایه ساران و چشمه سارانی

همدم قلّه ی دماوندی
هر هنر را تو خویش و پیوندی
#مهربانی خصیصه ای ذاتی
اقتدار تو از خردمندی

برج و باروی تو فراوان است
هرقدم مهد #پهلوانان است
ریشه داری تو در دل #تاریخ
نام تو افتخار #ایران است

بوده سرچشمه بهر دهها رود
پاکی همچون بهشت بی دم و دود
سرزمین حضور آرامش ،
بر تو فیروزکوه درود درود .

  • ۰۲/۰۸/۱۶
  • احمد یزدانی

آرامش

تهران

درود درود

فیروزکوه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">