اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
شنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۲، ۰۹:۴۷ ق.ظ

قانون اساسی به زمین مانده غریب است

قانون اساسی بزمین مانده غریب است
اجرا نشود ، مسئله دارد و فریب است
باید همه پاسخ بدهند کرده ی خود را
ایمن شده اند عدّه ای ، این کار عجیب است
در سینه ی آن ظرفیتی خاص نهفته است
بر هر مرض و درد وطن مثل طبیب است
مشروطه چنین شد که به بن بست رسیده است
انگار دوتا نیمه ی از میوه ی سیب است
باید که به اجرا شود اصرار ز ملّت
سرمایه ی خونین شهیدان نجیب است .