اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۱:۰۸ ق.ظ

ای خدا ای خالق عشق و شعور

ای خدا ، ای خالق عشق و شعور

ای خداوند گرامی ای غفور

کن کمک تا آنکه برداریم ما 

گام دوّم با خردمندی و شور

کشور ایران کند با اقتدار

از گذرگاه خطرناکش عبور

با تعمّق کرده دشمن را فلج

حق شود حاکم در اجرای امور

حال و روز تک تک مردم شود

پر زشادیهای همراه غرور

صبر آنها میوه ی خود را دهد

صلح و خوبی بهر عالم با وفور

روبروی ظلم و جور شرق و غرب

گشته دولتهای اسلامی جسور

یک نگاه تازه حاکم تا از آن

رهبران مسلمین گشته فکور

از تشرهای شیاطین واهمه

گردد از کلّ مسلمانان به دور

ضربه کاری خورد دشمن ز ما

بوده در راه هدف ملّت صبور

دشمن مستکبر و منفور ما

رفته با امیال شیطانی به گور

بستر عالم شود آماده تا ،

حضرت صاحب بفرماید ظهور ،

،

  • احمد یزدانی

دولت‌های اسلامی

شعور

فکور