يكشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۲۶ ق.ظ
سپیده سحرم زنده ای دوباره منم
سپیده سحرم، زنده ای دوباره منم
رفیق ره خبر از غربت دلم دارد
شراره از دل آتش ، چو یک ستاره منم
اگر نگفته ام هرگز ، یقین بگوید دوست
که بوده ام و که هستم ؟کنون چکاره منم؟
تصوّرم نتوان کرد آن که همدم نیست
پیاده از خودم امّا بخود سواره منم
کنون که نیمه شب است و ترانه می گویم
از عمق جان بنویسم که چون شراره منم
لهیب آتش سوزان نفس خود شده ام
چو شعله سرکشم و مانده در کناره منم .
- ۹۸/۱۰/۲۲