اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۱۳ ب.ظ

هر کسی اطراف خود را یک نگاه

هرکسی اطراف خود را یک نگاه

گر بیندازد ببیند مثل ماه

بد عملهائی که رسوا گشته اند

منحرف از راه و بدبخت و تباه

بندی زندان کار خویشتن

وقت رفتن غرق نکبت ، روسیاه

کاخ هستی از برای عبرت است

عبرت است چون سد برای هر گناه .

  • احمد یزدانی

عبرت

منحرف

کاخ هستی