اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
چهارشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۳۷ ب.ظ

قرن تازه رسید و رویائیست

قرن تازه رسید و رویائیست

وقت تثبیت مهر و مانائیست

در گذرگاه آخر جاده،

مقصدی روشن و تماشائیست

جنگ تلخی که رفته است از سر

چون چراغی برای بینائیست

نصف عالم به ضدّ ما بودند

همدلی مدخل توانائیست

کرده میهن به دیگران اثبات

قاصد صلح و علم و زیبائیست

راه حلّ تمام بحران ها

رد شدن از مسیر دانائیست 

روبرو قُلّه می شود دیده ،

میوه صبر ما شکوفائیست.

  • احمد یزدانی

شکوفائی

قرن تازه

میوه صبر