اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
چهارشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۵:۱۰ ب.ظ

روبرو گردنه های سر راه چشم انداز

دریافت

روبرو گردنه های سرِ راه ، چشم انداز

پشت سر عشق تو وَ پهنه شبهای دراز

سالها دربدری ، جاده و غربت ، دوری

آرزو با تو نشستن و تماشای تو باز.