اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
سه شنبه, ۴ مرداد ۱۴۰۱، ۰۲:۱۴ ق.ظ

پا به پای تو میرم تا ته دنیا ای عشق


پا به پای تو میرم تا ته دنیا ای عشق

توی میخونه و تو صومعه هرجا ای عشق

پیش دلهای شکسته سر پل‌های خراب

در به در میدوم همراه تو زیبا ای عشق

زندگی با تو قشنگه تو عزیز گل من

به تو دلبسته و با تو شده معنا ای عشق

میخورم از تو فریب و دلمو خوش میکنم

با خیال تو میشم واله و شیدا ای عشق

میدونم حرف دروغی میدونم بال عذاب

عاشقت هستم و دیوونه و رسوا ای عشق.