تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.
کرده با شعر و سخن در بودن خود دلبری خوبی از هرکس که دیدم گفتمش تاج سری انتقادات فراوان دیدم و لطف زیاد عدّه ای بد گفته گفتند عدّه ای افسونگری من نوشتم تا بماند بعد مرگم در جهان این جهان باقی و منهم رهگذر در معبری دیده ام از زیر و روهای جهان بی وفا بدبیاری بوده گاهی قسمتم نیک اختری بی وفائی باوفائی جنب هم نزدیک هم مینماید هرکسی خود را عیان چون گوهری مانده باقی در جهان از ما فقط نیکی بدی نه تو میمانی نه من باشد کلام آخری .