اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ۰۵:۴۳ ب.ظ

شادی تو بوده در کوبیدنم

شادی تو ، بوده است کوبیدنم

از غم دل ، در خودم پیچیدنم

من گذر کردم به سعی خود ز غم

ای خمار از راحت و آسودنم .

  • احمد یزدانی

آسودن

خمار

شادی

کوبیدنم

نظرات  (۱)

هوالعشق

عاشقی ، ای تاج سر روزگار

جوهر هستی نظر کردگار

خانه ی امن همه ی عالمی

آمده ام تا که شوم ماندگار

ایمنی لانه مرغان توئی

حفظ کنی از غضب روزگار

ابر ببارد اگر از قلب خود

از تو ببارد گوهر شاهوار

بانگ خروسِ دمِ وقتِ سحر

حسّ تو را عشق ، دهد انتشار

خط شکنان وقتِ دفاع از وطن

با تو زدند تن به دلِ کارزار

کشتی طوفان زده ی از بلا

از تو به ساحل برسد کامکار

عشق ، توئی قبله ی من سجده گاه

عشق ،توئی قدرت و شورو وقار

رهروی راه تو وَ دارم امید

تاکه سرآید همه ی انتظار

حضرت مهدی بدهد رُخ نشان

خون شهیدان بنشیند به بار

جنگلِ دنیا بِشَوَد فاضله

نورِ تنابنده شود شام تار

زحمت ملّت ثمرش را دهد

دورِ سیاهی بکشد حق حصار

گرگ به مهمانی میشان رود

برّه نترسد دگر از هر شرار

بر سرِ چشمه رود آهو ، وَ ببر

کرده به او مهرو محبّت نثار

هرچه که گفتم همه با دست توست

رویش گل ،سبزیِ در مرغزار

باز پناهم بده ای سرورم

خنده بکن ، برمنِ عاشق ببار

تا به وجود تو و از دولتت

جاری رود تو شوم قطره وار

بر همگان عرضه کنم مهر خود

با مددی از تو شوم رستگار.

#احمدیزدانی

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی