اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تشنه» ثبت شده است

رود هستی و من دشتم
محتاج تو من هستم
جاری شو عزیز من
هستی تو که من هستم

کافیست شوی جاری
چون مرهمی و کاری
من منتظرت هستم
بر تشنه نمی باری؟

با یاد تو من مستم
هستی تو که من هستم
دلدار وفادارم
دستان تو و دستم

بی تو چو کویر هستم
از زندگی سیر هستم
با تو چو بهارانم
از سبزه سفیر هستم

جان می کنم ارزانی
گر قدر مرا دانی
تا لحظه ی مرگ خود
وابسته به پیمانی .

  • احمد یزدانی