اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنگه واشی» ثبت شده است

 

سایه سار خنک چلّه ی تابستانی

تنگه ی واشی* و طنّازی مزداران  ی*

ارجمند  * هستی و زیبائی بی همتایش

جوششِ چشمه ی جوشان ده زرمان ی*

تو جلیزجند ی* و سرسبزی شهرآباد ی*

بادرود  نظر و همّت درویشانی

مانده ام تا چه بگویم من از آسور* قشنگ

عصر زیبای لزور * و سحر وشتان ی*

اندریه * و نجفدر * دو گل گلزارت

قطب تولید وفا از طرف نیکانی

غزل خواندنیِ مردم زریندشت ی*

حاصل میوه ی باغ دهِ دهگردان ی*

نور خورشیدی و گرمای تو لذّتبخش است

گردوی ناب حصاربن*وَ بِهِ آنانی

پارک مخصوص و حفاظت شده ای ، پیرده ی*

گلّه های بز و میش و نر کوهستانی

مهربان تر ز برادر به وطن هستی تو

نقطه ی خاصی و لطف از طرف یزدانی

سرخی خون انار ده سیمین_دشت ی،

به کویر عطشِ تار * و گچه * بارانی ،

وطنم برده ای از هرکه دلی داشت ، چه خوب

نقطه ی وصل همه ، دلبر و دلدارانی .


  • احمد یزدانی

تنگۀ واشیم و گردنۀ حیرانم

مستیِ نیمه شب و وِردِ سحرگاهانم

ناز دنیای بنانم، هنر فرشچیان

شعر پروین و فروغم ،قدح قوچانم

غزل حافظم و مثنویِ مولانا

کوتوالم من و در بند بلا خندانم

می خوری باده فـروشم،دل عاشق دارم

بنده ای منتظرم ،کولی سرگردانم

برج میلاد نگاهم به جهـان انسانیست

تخت جمشیدم و چون گوشه ای از ایرانم.

احمدیزدانی

  • احمد یزدانی

دهانۀ غار رودافشان  ،بزرگترین دهانۀ غار در خاورمیانه

شعر "فیروزکوه" از شاعر "احمدیزدانی"

قطعه ای از آسمان روی زمینی ،کوهِ نور
مهد مهرو معرفت فیروزکوه شهرغرور 
قلعه ها و صخره هایت مثل مردانت اصیل 
قله هایت بانوان با حیا، زیبا چو حور  
بوده ای دروازه ری از زمانهای کهن 
جان پناه بودی برای مردمان ضد زور 
در تو وشتین * خفته، ازدیمه * گوهرها دردلش 
چشم بیدار زمان بودی نگهبان عبور 
درهمه دوران نبودی زیربارِ این و آن 
مستقل و سربلندی، چارفصلت جور جور 
زیستگاهی بس تماشائی ز دوران عتیق 
صبحگاه تنگه واشی، عصر زیبای لزور 
در دلت آرام خوابیدند انسانهای پاک 
حضرت اسماعیل، تابنده نگین، غرق سرور 
خاک پاکش شیعیان را چون بقیعی دیگراست 
میدرخشد، در رکابش رود می رقصد به شور 
معرفت می بارد از آن آستان و آسمان 
زائران در پای بوسند از ره نزدیک و دور 
هست رودافشان تو از پاره های جسم تو
گرچه ماند اکنون جدا، می یابد او قطعا حضور 
گفت یزدانی به عالم با تمام باورش 
باز میگردد پرستو، نیست روز وصل دور. 
احمدیزدانی
پانوشت:
کوه نور=کنایه از الماس کوه نور که در جهان نظیر ندارد 
وشتین = از نقاط تاریخی و کهن فیروزکوه 
دیمه = نام قدیم فیروزکوه 
تنگه واشی = قطب گردشگری تهران و از نقاط خوش آب و هوای فیروزکوه 
لزور = از روستاهای شهرستان فیروزکوه 
حضرت اسماعیل (ع) = از بقاع مترکه فیروزکوه
رودافشان = از روستاهای فیروزکوه که اخیرا به شهر دیگری داده شد وغاری به همین نام داشته که اینجانب در بازدیدی که از آنجا داشته ام خود شخصا تا بیش از یک کیلومتر از غاری استلاگتیتی و استلاگمیتی وبسیار زیبا و منحصر بفرد را طی نموده و چشمه های آب زلال و درگاههای وسیع در دل غار را مشاهده نموده ام


  • احمد یزدانی