اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگولک بازی» ثبت شده است

این ترامپ و این نتانیاهوی ناراضی
بوده در رویا و هر روزه زده سازی
گفته در جنگ روانی کرده ما غوغا
با کمک از باند امواج و زبان بازی
با نفوذ و شایعه با حربه ی جاسوس
کرده با نام وطن همچون پوکر بازی
چون که تکرار فراوان کرده شد باور
در حیاط خلوت خود کرده تکتازی
حمله کردند و شدند از پاسخ آن مات
خورده سیلی موش کور از پنجه ی بازی
چون که دیدند قدرت ایران و در رفتند
شد برای توسری خوردن سرآغازی
چون سندها رو شد و دنیا تماشا کرد
رفته در جلد کلک با جنگولک بازی
اینچنین است وضع دنیا مردم دنیا
گشته ایران بهر دزدان جهان رازی
مردم ایران به آنان داده اند پیغام
بوده این موشک که خوردید اوّل بازی
گام‌های بعدی ما طور دیگر هست
می‌کند ما را فقط مرگ شما راضی .

  • احمد یزدانی

باربد آمد و یان همراه او
تابلوئی از خیمه شب بازی کشید
گفت بایستی بیاید نیکولاس
جیغ خود از روی لجبازی کشید
چونکه یان تعریف کرد از او نشست
عکس یک ماهی وَ آب بازی کشید
جوجه غاز و جوجه اردک، موش کور
خوک چاقی حین تاب بازی کشید
یک نمایش داد از آتش نشان
یک نگهبان را سر بازی کشید
باورش سخت است باور کن شما
کار او با یان به خاکبازی کشید
می پرید بالا و می آمد فرود
نیکولاس را موقع بازی کشید
شیطنت می‌کرد ما مسحور او
تابلوئی از جنگولک بازی کشید
دوست باشد با نیکول با یان و من
کار ما تا خیمه شب بازی کشید.

  • احمد یزدانی