اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان
يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۰۷ ب.ظ

باربد آمد و یان همراه او

باربد آمد و یان همراه او
تابلوئی از خیمه شب بازی کشید
گفت بایستی بیاید نیکولاس
جیغ خود از روی لجبازی کشید
چونکه یان تعریف کرد از او نشست
عکس یک ماهی وَ آب بازی کشید
جوجه غاز و جوجه اردک، موش کور
خوک چاقی حین تاب بازی کشید
یک نمایش داد از آتش نشان
یک نگهبان را سر بازی کشید
باورش سخت است باور کن شما
کار او با یان به خاکبازی کشید
می پرید بالا و می آمد فرود
نیکولاس را موقع بازی کشید
شیطنت می‌کرد ما مسحور او
تابلوئی از جنگولک بازی کشید
دوست باشد با نیکول با یان و من
کار ما تا خیمه شب بازی کشید.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی