اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حقیقت» ثبت شده است

با توهّم نتوان ره به حقیقت پیمود
میکند آینه را گرد و غباری محدود
تا نسوزی نشوی چون می صافی بی غش
آتش هیزم تر بوده همیشه پر دود .

  • احمد یزدانی

روز سه شنبه ی تو غرق عشق و حال
آرام باشی و فارغ ز قیل و قال
در فکر و خاطر خوبان و راه حق
زندانی حقیقت و دوری ز هر جدال.

  • احمد یزدانی

برای دیدن روی تو ای یار

به غربت سالها بودم گرفتار

ندیدم روی ماه نازنینت

ندیدم رنگ آرامش به یک بار

شب و روزم عجین با میگساری

و لایعقل بفکرت بوده هربار

اسیر روزگاران بوده از تو

نبود م راحتی در خواب و بیدار

شد هر تاری ز گیسویت برایم

طنابی که کشاندم تا سرِ دار

در آن غوغای عقل و عشق، آخر

حقیقت روبرویم شد پدیدار

رسیدم من به عشق خود سرانجام

شدم عاشق به روی عشق این بار .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۱ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۲۷
  • احمد یزدانی