ظاهراً رنج بقا را نبود پایانی
لازم است گفته شود از خطری طولانی
اگر آرام ندارد به لرستان رودی
بم اگر از گسلش بهره برد ویرانی
رود کارون شده است غرقه گه خوزستان
غم مردم شده از زندگی اکنون نانی
خشم ویرانگر پلدختر اگر دامنگیر
یا دروغی که بیان میشود از آسانی
رود زاینده اگر در شرف فوتش هست
یا شده حاکم هر شهر و دهی حیرانی
سیل اشکی که به هر کوی و گذر افتاده
وضع کشور شده از هر نظری بحرانی
نا شکیبا شده هرکس که تنعّم دارد
در فقیران و ضعیفان نبود ایمانی
خودنمائی شده ایمان و عمل صدرنگی
نرسد هیچ گشایش که بود رحمانی
تا صداقت شده کم دزدی و غارت بسیار
رسد هرباره ز یک گوشه به ما نقصانی
اینکه هر لحظه وطن منتظر یک بحران
باشد اخطار خدا در عوض نادانی
وطنی که همگان غبطه ی آن میخوردند
شده از بی عملی عرصه گهش طوفانی
دین که تنها به نمایش و سخن گفتن نیست
با عمل می دهد هر جامعه را سامانی
تا ریاکاری حاکم نشود یکرنگی
دیده گان بوده ز صدرنگی ما بارانی .
- ۰ نظر
- ۰۵ بهمن ۰۳ ، ۰۹:۲۲