اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خولی» ثبت شده است

استدعا دارم برای استفاده از فایل صوتی کمی حوصله نشان دهید 

روزیم شد کربلا در اربعین ،الّله واکبر

قسمتم دیدار ارباب است و سرداران دیگر

اهل بیت و یاورانِ روزِ عاشورای آقا

حضرت مولا که بوده با رسول همچون برادر

مانده ام آنجا چه بایستی بگویم ؟یا نگویم؟

میشود در کربلا بود و ننالید از ستمگر؟

از حسین ابن علی خون خدا باید نگویم؟

من نگویم از علمدارِ سپاه ماهِ منوّر ؟

از جناح چپ حبیب ابن مظاهر من نگویم؟

من نگویم از شهید واقعه قیسِ مُسَهّر؟

از علی اصغر نگویم؟از علی اکبر نگویم؟

لب فروبندم به زینب اختر تابان حیدر؟

من نگویم از خرابه؟ من نگویم از رقیّه؟

من نگویم از ظُهیرو از بُریرو عون و جعفر؟

از دودست حضرت عبّاس نیک اختر نگویم؟

من نگویم از تلاوت ؟بوریا و نیزه و سر؟

من نگویم از ستم؟ از عاملین آن به عالم؟

من نگویم از امامم حضرت سجّاد افسر؟

من نگویم لعن و نفرین بر یزیدو دوستانش؟

من نگویم از ستمکاران بازیچه و خودسر؟

شِمرِ قاتل خولیِ رذل و حصینِ لاابالی

لعن و نفرین بر کثیر و بر سنان تا روز محشر؟

شیعیان هرگز نمی بندند چشمان را به ظالم

زنده هستم ،مینویسم. زشت و زیبا را به دفتر

کربلا هرلحظه برپا هست و عاشورا در آنست

نیست ساکت هرکه دارد گوهر ایمان و باور.

احمد یزدانی

 

 

  • احمد یزدانی