اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من بی حضور تو ای عشق شک نکن ، هستم چو کشتی در گِل نشسته ای

اشعار احمد یزدانی

من که نفهمیده ام کیستم و چیستم
گرچه تمامی عمر سوختم و زیستم
آتش جانم به من گفت ببین سرخیم
شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم .

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دختر رز» ثبت شده است

در میان بزم رندان نیست حرفی از خطا
دختر رز با سیه مستان برقصد با حیا
چونکه میبیند ز نقش خویش هرکس روی آب
نقش زیبا می‌کند زیبائیش را برملا .

  • احمد یزدانی

تو تابلویِ مینیاتوری از فرشچیانی

آوازِ خوش و نازِ جهانیِ بنانی

افسانه ی شهزاده وَ اسب و سفری تو

چون دخترِ رَز باده ی پر شورو شَری تو

عشقی وَ جوانیست مرامِ تو وَ مستی

پیری نپذیری وَ پراز شوری و هستی

تو آخرِ زیبائیِ گلهایِ جهانی

زیباتر از آنی که بگویم که چنانی

من دلشده هستم ،دلِ خود را به تو دادم

دادم دلِ خود را وَ از این غائله شادم

دارم گُلِ من از تو تمنّایِ نگاهی

با گوشه ی چشمت بنِگر گاه به گاهی

  • احمد یزدانی