بنام خدا
(قصیده ای با تاسّی از دعای هفتم صحیفه سجّادیه)
خدائی که کنی سختی به آسانی بدل
مارا تماشا کن
وطن بیمار شد خالق
برایش چاره ای ای ربّ دانا کن
به ما راه برون رفتی نمایان کن
در این سختی کمک فرما
به دردی ما گرفتاریم خالق
چاره کن ، مارا شکیبا کن
لوازم از تو میگردد مهیّا
جز تو هرگز نیست درمانی
برای بندگان ناسپاس خود
لوازم را مهیّا کن
میان مشکلاتیم و توئی تنها پناه ما
در این اوضاع
بدام مشکلات افتادگان را
با توانائی توانا کن
خداوندا بلائی آمده
در زیر بار آن کمر تا شد
به بیماری گرفتاریم ما
ای مهربان مارا مداوا کن
به دام شکّ و شبهه رفتگان را
نیست برگشتی به آسانی
ز پستی خارج و در کوره عشقت
بسوزان و مصفّا کن
اگر قفلی شما بستی
کسی را نیست یارائی که بگشاید
اگر ناشکری از ما بوده است
با بخششت هر بسته را وا کن
نباشد بازگشتی از برای
آنچه پیش آورده ای خالق
به لطف و مرحمت از ما
کویر لوت دریا کن
خداوندا اگر خواری دهی
هرگز نباشد یاوری دیگر
در بسته به روی ما گشا ،
حاجات امضا کن
برای بندگانت عاقبت را خیر کن
ای مهربان خالق
تو نوکرهای اهلبیت خود را
سربلند در کلّ دنیا کن
خداوندا وطن را
از بلای ناگهانی پاک کن با مهر
دعای عافیت را مستجاب و
نور ایمان را هویدا کن
همه دلخسته و تنها و غمگینیم
باشی تو پناه ما
اگر عصیانگر ی کردیم و کفران
خالقا با ما مدارا کن .
#احمد_یزدانی
- ۰ نظر
- ۰۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۳:۳۵