اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ده فرمان» ثبت شده است

 

در سبد روی نیل موسی بود

همه اطراف او پر از وحشت

کاخ فرعون مقصد آخر

تا رسالت ردا شود بر رخت

همه بر قتل او کمر بستند

همه از مرگ او سخن گفتند

چون قضا را نمی پسندیدند

بر قَدَر بسته دیدگان را تخت

آسیه* دید چون سبد در نیل

امرِ آوردن سبد را داد

تا در آن یافت کودکی زیبا

دل به موسی سپرد او سرسخت

کُلثُمِه*گفت میشناسم من

آن کسی را که شیر خواهد داد

چون تعلّق گرفت امر خدا

مادر آمد به کاخ و یارش بخت

دخترِ لاوی ابن یعقوب* است

او یوکابِد* وَ مادر موسی

داد شیرش به کودک دلبند

کور شد چشم طاغی بدبخت

عشق مادر وجود فرزند است

بارها زنده شد سپس مرده است

رشد کردو بزرگ شد موسی

تا شدند قوم او از او خوشبخت

هرکجا عشق حاکم است آنجا

می رساند خدا کمکها را

گشت موسی کلیم حضرت حق

پای بندِ رسالت خود سخت

کوهِ طور است و رازِ دل گفتن

گوش جانش شنید ده فرمان*

امّتی را چو سایه شد بر سر

حق نگهدار سایه بادو درخت.

احمد یزدانی

کوتوال 

پانوشته:

آسیه =همسر فرعون

کُلثُمه = میریام (کُلثُم)خواهر موسی

لاوی ابن یعقوب= پدر عمران پسر اسحاق پسر ابراهیم

یوکابد = مادر موسی

ده فرمان = پایه شریعت قوم یهود

  • احمد یزدانی