وقتی که نادان عهده دار کار میگردد
بر عاقلان هستی چو مرگی زار میگردد
آجر نخواهد رفت روی آجری آنجا
رنجیده گل شاد از غم او خار میگردد
دیگر نخواهد بود آنجا بحث آبادی
گرگ از برای برّه ها غمخوار میگردد
دلسوز ها در انزوا حرّاف ها حاکم
خوشحال و خندان دشمن غدّار میگردد.
- ۰ نظر
- ۰۴ مرداد ۰۱ ، ۰۱:۵۱