اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سحرگاهان» ثبت شده است

من آن زاغ ته باغم که با قارش خبر از فصل غمگین داد
آن موجی که با همدستی ساحل به دریا حبس سنگین داد
و هنگامی که زنبق خفته در آغوش شبنم در سحرگاهان
خبر از تیرباران گل عاشق بجرم عشق دیرین داد ‌.

  • احمد یزدانی

در سحر عشق بی ریا شده است

رمز اخلاص ربّنا شده است

دلبری راه و رسم خود دارد

هرکه دل داد دلربا شده است.

  • احمد یزدانی

بر نماز عشق میسازم وضو تا سجده ای را

آورم نزد تو فارغ از عبادات ریائی

مثل غنچه بسته ام لب تا که در وقت سحرگه

با نسیمی سوی من آئی وَ قفل از دل گشائی.

  • احمد یزدانی

تنگۀ واشیم و گردنۀ حیرانم

مستیِ نیمه شب و وِردِ سحرگاهانم

ناز دنیای بنانم، هنر فرشچیان

شعر پروین و فروغم ،قدح قوچانم

غزل حافظم و مثنویِ مولانا

کوتوالم من و در بند بلا خندانم

می خوری باده فـروشم،دل عاشق دارم

بنده ای منتظرم ،کولی سرگردانم

برج میلاد نگاهم به جهـان انسانیست

تخت جمشیدم و چون گوشه ای از ایرانم.

احمدیزدانی

  • احمد یزدانی