اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

آتش جانم بمن گفت ببین سرخیم ،، شعله ورم باقیم سرد شوم نیستم

اشعار احمد یزدانی

تنگه ی واشیم و گردنه ی حیرانم
مستی نیمه شب و ذکر سحرگاهانم
ناز آواز بنانم ، هنر فرشچیان
شعر پروین و فروغم ، قدحِ قوچانم
مِی خوری باده فروشم ، دل عاشق دارم
بنده ای منتظرم ، کولی سرگردانم
برج میلاد نگاهم به جهان انسانیست
تخت جمشیدم و هر گوشه ای از ایرانم.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفر» ثبت شده است

متصاعد شود از رود محبّت شادی

میبری بهره زمانی که در آن افتادی

غرقه بودن که بلا میشود هرجا محسوب

برخلاف همه چون غرق شوی دلشادی

گذرت هرچه بود بیشتر اینجا جانت

می شود صیقلی و ساخته با استادی

چون به دریای محبّت برسی خورشیدت

می کند ابر و پراکنده شوی با بادی

این تسلسل نه که پایان چو سرآغازی هست

تا که ویرانه ی جان‌ها بکند آبادی

عمر جاوید کند هرکه محبّت آموخت

می برد تا ابدیّت سفر از این وادی .


  • احمد یزدانی

کربلا شد تابلوئی زیبا فراروی بشر
اربعین شد نقطه ی وحدت و جنگ خیر و شر
داده است دست رفاقت با جهان آل علی
خوش بحالش هرکه را قسمت کند حق این سفر .

#احمد_یزدانی
@ahmadyazdany

  • احمد یزدانی
سگ و گربه دگر ضرب المثل نیست
کچل دیگر به فکر موی سر نیست
تمام فکرها مال است و ثروت
به جز ثروت ملاکی بر هنر نیست
اگر اموال داری تو بزرگی
حرامی یا حلالی در نظر نیست
اگر داری لباس نو وماشین
موفّق هستی و خاکت به سر نیست
بهشت هم عرضه میگردد به بازار
دیانت مورد و مدّ نظر نیست
در این مکّاره بازار دورنگی
دعا را در دل خالق اثر نیست
نشانی نیست از تغییر اوضاع
شب دیجور را قصد سفر نیست
برای مالداران قفل ها باز
کلیدی غیر اسکن بی خطر نیست
عجوز زشتِ ثروتمند زیباست
به زیبای فقیر هرگز نظر نیست
اگر بیچاره زیبا شد ،خراب است
بجز چشم طمع چشمی دگر نیست
به وقت حرف اهل خوبی و خیر
سخن آسان ؛عمل را بار و بر نیست
#کوتوال_خندان 
  • احمد یزدانی